مروز به جلسه ای دعوت داشتم که موضوع اصلی ش طلاق بود به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی. ضمن صحبتم گفتم که باید توجه داشته باشیم که "طلاق فی نفسه چیز بدی نیست"! حاج آقایی هم در جلسه حضور داشتند و بلافاصله دنبال صحبت من گفتند که "البته فی نفسه چیز بدی است"! فرصت نشد که با ایشان وارد گفت و گو شوم و امکان گفت و گو در این مورد با ایشان شاید در جلسات

۱ ) ا

۱ ) ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد

چند روز پیش   که درپارک  قدم میزدم  اتفاقی  با یک جوان  همسن و سال خودم برخورد کردم  چهرش ناامید کننده به نظر میرسید راحت میشد فهمید که

انتخاب اول بازیگران هالیود

خانم«سکینه پیوندی» 86 ساله مادر حجت الاسلام والمسلمین دکترحسن روحانی رئیس جمهور منتخب است. او اهل سرخه و ساکن این شهر است. اما به واسطه کهولت سن، بیشتر در کنار دختران و دامادهایش در کوی «فلسطین» شهر سمنان زندگی می کند. به بهانه انتخاب دکتر حسن روحانی، سراغ مادر رئیس جمهور منتخب رفتیم تا از فرزندش برایمان بگوید. آن چه می خوانید گزیده ای از خواندنی ترین حرف های مادر رئیس جمهور منتخب دولت یازدهم است:


5 فرزند دارم که حسن فرزند اول من است وبعد از او صدیقه، طوبا،حسین وآمنه هستند.




«حسن» با همه کارهایی که دارد هروز از طریق تلفن جویای حال من است وبا من صحبت می کند هر چند کوتاه. حتی در زمان تبلیغات انتخاباتی که خیلی هم مشغول بود، به من زنگ می زد و چندکلام هم که شده با من حال و احوال می کرد.



آخرین باری که پسرم را از نزدیک دیدم، عید نوروز بود. می خواستم بعد از انتخابات هم به دیدنش بروم .اما وضعیت جسمانی به من اجازه نداد وتلفنی به فرزندم تبریک گفتم.



عروسم، خواهرزاده ام هم هست. پسرم وقتی 20 ساله بود با عروسم که آن موقع 14 سالش بود ازدواج کرد.



حسن، بیشتر کودکی اش را با مطالعه و قرآن خواندن می گذراند. درسش هم آن قدر خوب بود که چند سالی را هم جهشی درس خواند. از همان کودکی شیطنت خاصی نداشته وآرام بود.



خطبه عقدازدواج تمام فرزندان و وابستگان نزدیک را دکتر روحانی می خواند.



هر وقت حاج حسن پیش ما می آید همه خانواده در خانه پدری جمع می شوند.



حسن بین همه ورزشها به کوهپیمایی وشنا علاقه بیشتری دارد.

چه دل است این دل من؟
که ز یک لرزش اشک
بر رخ رهگذری
یا ز نالیدن مادر به فراق پسری
دل من می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست

هر کجا اشک یتیمی رنجور
می چکد بر سر مژگان سیاه
هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر مانده به راه
در مزاری که زنی ناله کند در عزای پسرش
یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش
جانم آید به خروش
ور ببینم پر خونین کبوتر را
یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش
دل من می شکند

حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر
که به حسرت کند از شیشه اشک به عروسک نگه گاه به گاه
وز دل تنگ کند ناله و آه
ناله پیرزنی غمزده و دست تهی
که ندارد نفسی
ضجه مرغ اسیر
که کند ناله به کنج قفسی
هق هق مرد اسیری که بلا دیده بسی

حالت دختر زشتی که ز شرم
رو ندارد به کسی
دل من می شکند

هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد
از ستیز پدر و مادر خشم آلوده
می وزد بوی طلاق
وز پراکندگی غافله ای برخیزد
در سرا بانگ فراق
آن زمانی که بدنبال شهید

مادر داغ به دل
سینه می کوبد و می نالد و می گرید زار
همچنان ابر بهار
یا زمانی که نشیند در اشک
بر سر سنگ مزار
و به فریاد کند نام پسر را تکرار
دل من می شکند

چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه دل است این دل من
دلم از ناله مرغان چمن می شکند
ز خیال غم مردم دل من می شکند
دلم از داغ شهیدان وطن می شکند

چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه كنم دل من مي شكند

شاعر: مهدی سهیلی

هر روز خدا که از عمر منو ما  میگذره  و بهتره بگم به تباهی باز و باز  روز ازنو   روزی از نو 

مشکل اخلاقی که  جوانان  این مرزو بوم  خیلی  دست و پنجه نرم میکنند. به  زبانی  راحت  من نمی تونم ازدواج کنم  دلیلش هم که همه میدونن اولین  و مهمترین مشکل  نداشتن  پول که به عبارتی  دیگه الان  اسم پول  هم نیست  چون  من جوان  برای ازدواج به  ثروت نیاز دارم  ثروتی  هنگفت نیاز هست  . فیش حقوق  دریافتی من   نیم ملیون ریال  پانصد هزار تومان می باشد تازه  اگه از بلایای  طبیعی  جان سالم   درببرم  ساعقه ای  نزنه  کرم دندونامو نخوره  سرما نخورم   بله پانصد  به  زبون عامیانه  پونصد هزار  میگیرم  نقطه  سرخط .

لباس هم که  باید بپوشم  حالا گیریم  دس دو میخرم  اره اقا من باید لباس   کهنه بپوشم  چون نمیتونم  نو بخرم  چرا نمیتونم چون  بانک بهم وام نمیده  اونم اگه بده  ضامن میخواد  جواز میخواد که شکر خدا  ندارم .بذارین  راحتتون کنم من  مجردی که زندگی میکنم  خرج خودمو موندم  توش نمیتونم دربیارم . حالا من چطور میخوام  با دختر همسایه  ازدواج کنم؟؟

با این گرونی  طلا وکلی خرید های دیگه  که  ی وانت  پول میخواد چیکار  باید کنم؟؟

یکی از بچه های  همکار میگفت  من  با 30 ملیون و با 200هزار اجاره  نمی تونم  خونه گیر بیارم. خوب  پس تکلیف من چیه ؟  کسی  هست که به ادم  بی پول  و بدون خونه  زن بده ؟

ملومه که نه   چون دخترشو از سر راه که پیدا نکرده / ودر کل  من دیگه نمیتونم  ازدواج کنم و تشکیل خانواده  بدم  نه اینکه  نخوام  خیلی هم دوست دارم ازدواج کنم  باورکنید   وقتی  بیرون  یه  زوج که می بینم دست تو دست هم  قدم میزنن و یا مسافرت میرن  ارزو میکنم  کاش  من  بتونم  ازدواج کنم  ولی  تا اینجا   که  محاله   ولی  ارزو  بر جوانان  عیب نیست 

^{چي بگم ازعشق هميشه ماندگار بگم يا ازآرزوهاي محال}

^{عشقي كه من به تو دارم هميشه موندگاره}

 ^{اما رسيدن به تو آرزوي محاله}

 ^{تو بمون با عشقه هميشه موندگار}

منده‌ باخ‌ ساده‌ليگه‌ عشقي‌ يامان‌ ساده‌ بيليــــرديم‌
گؤزلرين‌ ساغريني‌ بس‌ كي‌ دوْلو بـــاده‌ بيليــــرديـــم‌

قوپـــاريب‌ قوْرخولو طوفان‌ اوره‌گيمـــده‌ يارين‌ عشقي‌
ســـــاويريب‌ توپراقيمي‌ وئرمــــه‌ييني‌ باده‌ بيليرديم‌

گؤزلـــري‌ دام‌ بلا اوْلمــــــاقيني‌ هر گئجه‌ گـــــؤردوم‌
شيرينين‌ عشقي‌ نه‌لـــر ائيله‌دي‌ فرهــــاده‌ بيليرديم‌

چوْخ‌ درين‌ چوْخدا قارانليق‌ قوُيودور عشق‌ بلاســــي‌
عشقي‌ من‌ جيلوه‌لي‌، آيدين‌ بير اوُزون‌ جاده‌ بيليرديم‌

عشق‌سيز زيندانا وار اوْخشاري‌ دونيــاده‌ حـــــاياتين‌
عاشيقه‌ عشقي‌ سعادت‌ قوشو دونيـــــاده‌ بيليرديم‌

عشقين‌، عقليله‌ سوُيو هئچ‌ده‌ بير آرخــــا گئده‌ بيلمز
عشقي‌ حاقِ جيلوه‌لري‌، عـــــاشيقي‌ آزاده‌ بيليرديم‌

اوْلسا فرزانه‌ بيري‌ اوْلماســـــا عاشيق‌ نــــه‌يه‌ لازم‌!
گَلمــه‌يين‌ عشق‌ ده‌ فرزانه‌ده‌، فريـــــاده‌ بيليــــرديم‌

ياشــــاما عقل‌ايله‌، عشق‌ايله‌ ياشا سنده‌ «نصير»آ
سالماقين‌ نازلـي‌ نيگارين‌ سني‌ ده‌ يـــــاده‌ بيليرديم‌